سلام روزگار.... (ازدست عزیزان چه بگویم گله ای....)
| ||
|
این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یک بار خوندیم و شنیدیم شعری زیبا از مهرداد اوستا : وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف میشود. در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان میشود. و در نامه ای از مهرداد اوستا میخواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را میسراید.. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: خواندنی ، ، برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |